کتاب ماه عسل در پاریس به انگلیسی: Honeymoon in Paris یکی دیگر از آثار زیبای نویسنده معاصر انگلیسی؛ جوجو مویز بوده که توانسته است ۲ جایزه برای رمان های عاشقانه اش کسب کند. این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است که در حقیقت روایت دو داستان جداگانه را در خود جای داده است و به شدت برای کسانی که به رمان های عاشقانه علاقه مند هستند، پیشنهاد می شود.
(اگر از اشخاصی هستی که به رمان های عاشقانه و رمانتیک علاقه داری، کتاب ماه عسل در پاریس جوجو مویز می تونه بهترین گزینه برات باشه…. حالا خوب گوش کن ببین چی میگم؛ اگر دوست داری برای پروفایل های شبکه اجتماعی، عکس نوشته های عاشقانه بزاری؛ در سایت باشعوری سعی شده تا باکیفیت ترین عکس نوشته های جذاب رو برای شما عزیزان گردآوری و طراحی کنیم که به همین خاطر میتونی بهترین عکس های عاشقانه زیبا باحال با متن رو برای خودت دانلود کنی، حتما خوشت میاد و همین حالا روی لینک کلیک کن)
چیزی که نویسنده این کتاب قصد داشته در لابه لای داستان عاشقانه ی خود عنوان سازد، ماهیت عشق و ازدواج به گونه ایست که نشان می دهد عشق به تنهایی برای ازدواج کافی نیست، اما برای یک زندگی پیش رفته، عشق می تواند دلیل قانع کننده ای برای ادامه دادن باشد.
خلاصه کتاب ماه عسل در پاریس
خلاصه کتاب ماه عسل در پاریس در واقع یک رمان احساسی بوده و روابط عاشقانه را بیان می کند. اولین داستان برای زوجی بوده که به دلایلی با هم ازدواج کرده اند و ماه عسل خود را در شهر پاریس سپری می کنند و از طرفی شوهر آن دختر که بسیار پولدار می باشد بیشتر وقت خود را در کارش می گذراند و وقت زیادی برای همسرش نمیگذارد و باعث ایجاد احساسات ناخوشایند در او میشود.
دومین داستان هم در مورد دختری است که با یک نقاش ازدواج می کند و در طول زندگی اش متوجه یکی از مدل های نقاشی شوهرش می شود که در حقیقت یک احساس ترس و حسادت را برایش ایجاد می کند…. برای خواندن بریده ای از کتاب در ادامه با سایت باشعوری همراه شوید
بریده ای از کتاب ماه عسل در پاریس
لیو برای آخرین بار به خیابان شانزلیزه نگاه می کند و چیزی توی دلش جا خوش می کند. به خودش می گوید: «درسته، مگه من خوش شانس ترین زن دنیا نیستم؟»
«ازدواج عجولانه…» دوستانش به او هشدار داده بودند؛ اینکه از آشنایی آن دو و پیشنهاد ازدواج دیوید به او، فقط سه ماه و پانزده روز گذشته و این زمان کوتاهی است برای اینکه آن ها یکدیگر را خوب بشناسند. دوستانش این را به شوخی گفته بودند اما او حلال می تواند نشانه های ضعیفی از این که حق با دوستانش بوده، احساس کند.
او عروسی مجللی نخواسته بود، چرا که جای خالی مادرش را احساس می کرد؛ سایه سنگینی که همه ی زندگی اش را تیره می کرد. برای همین او و دیوید به ایتالیا رفته بودند؛ به رُم. لیو بدون هیچ زحمتی، یک لباس عروس بسیار ساده اما گران قیمت را از یک طراح معروف، در خیابان ویا کندوتی خریده بود. او از مراسم توی کلیسا تقریبا هیچ یک را به یاد نداشت تا لحظه ی آخر که دیوید آهسته حلقه را توی انگشتش کرده بود.
کارلو، دوست دیوید که برای عروسی آن ها کمک زیادی کرده بود و یکی از ساقدوش هایش بود، تا مدت ها لیو را دست می انداخت که در کلیسا، جوری عاشقانه تعهد داده و شرایط را پذیرفته که انگار با تعدد زوجین دیوید هم مشکلی ندارد. لیو تا ۲۴ ساعت بعد از ازدواجشان هم، به این حرف کارلو می خندید.
پیشنهادی: عکس نوشته های طعنه زدن دخترونه
خودش هم این را می دانست؛ این را از همان لحظه ی اولی که دیوید را دیده بود، فهمیده بود. از همان لحظه ای که به پدرش گفته بود می خواهد با دیوید ازدواج کند و پردش با نگاهی غمگین چشم به اخبار تلویزیون دوخته و با چهره ای گرفته، از ته دل به او تبریک گفته بود؛ لیو با احساس گناه فهمیده بود که شاید خودش در مورد عروسی اش رویا بافی نکرده باشد اما ممکن است والدین سختی کشیده اش هزار آرزو برای آینده اش داشته اند.
او این را از همان زمانی که مختصر وسایلش را به خانه ی دیوید می برد، می دانست؛ خانه ای شیشه ای کنار رودخانه تیمز و در بالای یک کارخانه شکر که یکی از اولین بنا هایی بود که دیوید آن را طراحی کرده و ساخته بود. لیو شش هفته یِ بین نامزدی و ماه عسلشان، هر روز در این خانه ی شیشه ای از خواب برخواسته بود.
در حالی که آسمان او را احاطه کرده بود، به شوهرش خیره شده و به این فکر کرده بود که آن ها برای یکدیگر ساخته شده اند. گاهی احساسات آنقدر قوی می شوند که تو ناخواسته تسلیم شان می شوی.