باشعوری پایگاه دانش عمومی و معرفی مطالب فرهنگی
کتاب شیوه گرگ به انگلیسی: Way of the Wolf از سری کتاب های پرفروش نیویورک تایمز و آمازون بوده که توسط جردن بلفورت نوشته شده است. کتاب سیستم فروش خط مستقیم در واقع برای افرادی مناسب است که می خواهند یک فروشنده ی تمام عیار از خود بسازند که در نهایت در معاملات خود پیروز از نبرد بیرون آیند و همچنین مشتریان ثابت را در اختیار خود داشته باشند.
این کتاب با فراهم کردن یک روش ساده و اثبات شده برای تسلط به هنر ارتباط، تغییر فوق العاده ای در مسیر زندگی شما پدید می‌آورد. پس اگر می خواهید امپراطوری خود را در زمینه فروش گسترش دهید پیشنهاد باشعوری این است که کتاب شیوه گرگ اثر جردن بلفورت را از دست ندهید.
اگرچه نام این کتاب شیوه گرگ است ولی همچنان به کتاب گرگ وال استریت معروف می باشد. گرگ وال استریت نام فیلمی است که زندگی نامه ی کارگزار معروف بورس، جردن بلفورت را به تصویر کشیده است. جردن بلفورت، زمانی با موج کلاه برداری که در بخشی تاریک از بازار بورس وجود داشت، همراه شد و با تأسیس شرکت «استراتون اوکمونت» به ثروت زیادی دست یافت.
اما سرانجام به عدالت گرفتار شد و به حرف پدرش رسید. این جمله ای بود که پدرش سال ها پیش به او گفته بود: «هرکسی عاقبت تاوان اشتباهاتش را خواهد داد.» بعد از این دوره بود که جردن بلفورت، از لا به لای تجربه‌های فراوانش، راه های طلایی ثروتمندشدن و فروش شگفت انگیز را با استفاده از راه‌های درست و اخلاقی و قانونی بیرون کشید.
خلاصه کتاب گرگ وال استریت
معرفی کتاب راه گرگ اثر جردن بلفورت
با لئوناردو دی کاپریو بیشتر آشنا شوید
در کتاب گرگ وال استریت یک راه حل برای به کاربردن سیستم فروش خط مستقیم در هر کسب‌وکار یا صنعتی آمده است. سیستمی که قدرتمندی، کاربری آسان و کاربردی بودن خود را به اثبات رساند. به طوری که در روزهای آغازین ابداعش، موفقیت و ثروت زیادی برای افراد آموزش دیده به ارمغان آورد. در نتیجه، هزاران مرد و زن جوان در تلاش برای رسیدن به قطار خط مستقیم و رؤیای آمریکایی شروع به سرازیر شدن به اتاق جلسات استراتون کردند.
این کتاب به تازگی با عنوان کامل «شیوه گرگ: سیستم فروش خط مستقیم هنر متقاعد کردن و تأثیرگذاری و رازهای موفقیتِ بزرگ ترین فروشنده ی جهان، جردن بلفورت» به همّت نشر نوین و با ترجمه ی امیرپویا چراغی به چاپ رسیده است. نویسنده با کلامی دلنشین، بیانی متفاوت و همچنین در چارچوب اصول انسانی و اخلاقی، آنچه را که برای متقاعدکردن، نفوذ و موفقیت نیاز دارید در ۱۲ فصل در اختیارتان قرار می‌دهد.
- فصل اول: شکستن رمز فروش و تاثیرگذاری
- فصل دوم: ابداع خط مستقیم
- فصل سوم: چهار ثانیه ی ابتدایی
- فصل چهارم: لحن صدا و زبان بدن
- فصل پنجم: کنترل و مدیریت حالت
- فصل ششم: فرمولی ثابت شده برای مدیریت حالت
- فصل هفتم: لحن صدای پیشرفته
- فصل هشتم: زبان بدن پیشرفته
- فصل نهم: هنر مشتری یابی
- فصل دهم: ده قانون مشتری یابی خط مستقیم
- فصل یازدهم: هنر و علم ایجاد ارائه های فروش سطح جهانی
- فصل دوازدهم: هنر و علم حلقه
بخشی از کتاب سیستم فروش خط مستقیم
خوب یا بد باید این حقیقت را بپذیریم که به عنوان انسان، ما ذاتا موجودات ترسویی هستیم دائما اطرافمان را وارسی کرده و بر حسب دریافتمان از آن، تصمیمات فوری اتخاذ می کنیم. آیا امن است؟ آیا خطری در کمین است؟ آیا لازم است تا درباره چیزی بسیار محتاط عمل کنیم؟ این نوع از تصمیم گیری سریع به روز های غارنشینی و به مغز خزنده ی ما باز می گردد. در آن دوران وقتی چیزی می دیدیم فورا باید آن را وارسی کرده و تصمیم می گرفتیم که بمانیم یا فرار کنیم.
تنها پس از آن که مطمئن می شدیم در امان هستیم، تصمیم می گرفتیم که آیا بمانیم و آن دور و بر به دنبال مزایایی احتمالی بگردیم یا خیر؟ امروزه آن غریزه ی تصمیم گیری سریع همچنان با ماست. البته سهممان خیلی کمتر شده، چون معمولا هر روز در شرایط مرگ و زندگی رو به رو نمی شویم. ولی همچنان روند آن به همان اندازه سریع اتفاق می افتد. در واقع پشت تلفن در کمتر از ۴ ثانیه و رو در رو تنها در ۱/۴ ثانیه رخ می دهد. مغز به همان سرعت واکنش نشان می دهد.
فکرش را بکنید، زمانی که حضوری مشتری را ملاقات می کنید برای او تنها ۱/۴ ثانیه طول می کشد تا نخستین تصمیمش راجع به شما را بگیرید. ما این موضوع را از آزمایشی که دانشمندان انجام داده اند می دانیم، در آن آزمایش افرادی را به یک نوع خاص از دستگاه MRI که طرز کار مغز انسان هنگام پردازش اطلاعات را نشان می دهد وصل کردند. وقتی دانشمندان تصویر یک شخص غریبه را به فرد مورد آزمایش نشان دادند، این اتفاق رخ می دهد: ابتدا قشر بصری فرد آزمایش دهنده تقریبا به طور آنی روشن می شود و سپس ۱/۴ ثانیه بعد لُب پیش پیشانی او روشن می شود، یعنی جایی که مرکز قضاوت مغز قرار دارد و یک تصمیم گرفته می شود، به همین سرعت اتفاق می افتد.
در هنگام تماس تلفنی با مشتری، فرصتتان کمی بیشتر است، ۴ ثانیه برای گذاشتن تاثیر اولیه مهلت دارید. هرچند حتی زمان برخورد حضوری، همچنان ۴ ثانیه طول می کشد تا قضاوت نهایی انجام شود. تفاوت اینجاست که وقتی رو در رو هستید، فرایند آن زودتر آغاز می شود دقیقا از اولین لحظه ای که مشتری چشمش به شما می افتد ولی در هر صورت چه رودررو و چه پشت تلفن، اگر می خواهید به درستی دریافت شوید باید ۳ مورد را در ۴ ثانیه ابتدایی جلسه به اثبات برسانید:
- تیز مثل پونز
- بی نهایت مشتاق
- متخصص در زمینه ی خودتان
این ۳ مورد کاملا باید در ۴ ثانیه ی ابتدایی مکالمه به ذهن بیایند در غیر این صورت خود را برای نبرد بزرگ و سختی آماده کنید، حال در حقیقت اگر در ۴ ثانیه ی ابتدایی را گند بزنید اکثر مواقع ۱۰ ثانیه ی دیگر دارید تا دوباره پا به توپ شوید ولی پس از آن کاملا کارتان تمام است شما باختید و نمی توانید بر روی کسی تاثیر بگذارید. اکنون ممکن است از خودتان بپرسید پس چیزی را از روی ظاهرش قضاوت نکنید چه می شود؟ جردن راجع به ای چی؟
خب پدر و مادر من واقعا جزو معتقدان سر سخت آن مثل بودند و همین طور هم معلمان مدرسه ام اما یک چیز را می دانید؟ آن ها این کار را انجام می دادند و من هم انجام می دهم و مطمئنا شما هم انجام می دهید.
تک تک ما همه چیز را از روی ظاهرش قظاوت می کنیم، این اساسا در مغزمان حک شده است و فقط مربوط به آمریکا نیست در استرالیا هم وجود دارد. در چین، برزیل و ایتالیا هم وجود دارد این موضوع مربوط به انسان است در همه جای جهان وجود دارد و از همه ی مرز های فرهنگی عبور می کند.
جمع بندی این است که شما ۴ ثانیه فرصت دارید تا کسی شما را از هم بِدرد، بخش بخشتان کند، هر بخش را قضاوت کرده و بعد بر اساس اینکه چگونه دریافت شده اید دوباره شما را سر هم کند و اگر آن مورد مذبور، یعنی تیز بودن مثل پونز، بی نهایت مشتاق و متخصص در زمینه ی خودتان با استحکام در ذهن مشتریتان بنا نشده باشد اساسا هیچ شانسی در معامله با او ندارید.
حال چرا این گونه است؟ خب برای ثانیه ای به آن فکر کنید آیا واقعا دلتان می خواهد با یک مبتدی تجارت کنید؟ زمانی که به خرید ماشین، سهام و یا کامپیوتر می روید می خواهید چه کسی شما را در روند انجام کار راهنمایی کند؟ یک مبتدی یا یک متخصص؟
یک متخصص، معلوم است. در واقع از زمان کودکی مقید شدیم که برای کمک در رفع مشکلاتمان و از بین بردن دردمان به دنبال متخصصین بگردیم. زمانی که مریض می شدیم، پدر و مادرمان ما را پیش شخص بسیار خاص به نام دکتر می بردند کسی که روپوش آزمایشگاهی سفیدی می پوشید و گوشی تبی دور گردنش داشت و ما ابتدا وحشت زده بودیم که چگونه حتی پدر و مادر خودمان هم به این شخص احترام می گذارند تا زمانی که به ما چرایش را گفتند.
آن ها توضیح دادند که این شخص سالیان بی شماری را صرف تحصیل کرده که در طول آن مدت تمام اطلاعات لازم برای خوب کردن افراد بیمار را آموخته است؛ این افراد حتی آموزش دیده اند که چگونه لباس بپوشند و رفتار کنند و چگونه صحبت کنند که در یک نگاه مراجعه کنندگان اعتماد به نفسشان را بازیابند و به همین خاطر است که شما صرفا با بودن در حضورشان حالتان بهتر می شود. این اشخاص به حق نام دکتر را گرفته بودند چون متخصصینی واقعی در زمینه ی خود بودند اما البته این تازه شروع مقید کردنمان بود.
همانطور که بزرگتر شدیم رژه ی متخصصین ادامه پیدا کرد، اگر در مدرسه دست و پا میزدیم ممکن بود خانوادمان یک معلم خصوصی برایمان استخدام کنند. اگر می خواستیم به ورزش خاصی تسلط پیدا کنیم برای ما مربی می گرفتند و هنگامی که وارد دوران بزرگسالی شدیم دقیقا مانند پدر و مادرمان رفتار کردیم و تا همین امروز به پیدا کردن متخصصین ادامه داده و به فرزندانمان هم انجام این کار را یاد دادیم.
معرفی راز سیستم فروش در کتاب شیوه گرگ
برای اولین بار است که جردن بلفورت رازهای سیستم گام به گام خودش رو مطرح می کند، سیستمی که باعث شده است تا خودش، مشتریانش و تیم فروشش، به موفقیت و ثروت بسیاری دست یابند.
این شیوه تاکنون فقط در دوره آموزشی آنلاین او و با هزینه حدود ۲۰۰۰ دلار مطرح می شده است و اکنون از طریق این کتاب در اختیار همه قرار گرفته است. بلفورت در کتاب شیوه گرگ نشان می دهد که هر کسی چگونه می تواند به استاد متقاعد سازی و فروش تبدیل شود.
بلفورت که کتاب راه گرگ را با ادبیات خاص خودش نوشته است، به هر کسی، صرف نظر از میزان تحصیلاتش، سنش و سطح مهارت هایش، یاد می دهد که چگونه تبدیل به بهترین فروشنده، مذاکره کننده، کارآفرین و یا سخنگو شود.
بیشتر بخوانید: دیالوگ های فیلم گرگ وال استریت
منبع: فیدیبو – طاقچه – زومیت – آمازون
