خانه / فرهنگ و هنر / معرفی کتاب جهان هستی هوایت را دارد اثر گابریل برنستین

معرفی کتاب جهان هستی هوایت را دارد اثر گابریل برنستین

کتاب جهان هستی هوایت را دارد به انگلیسی: The Universe Has Your Back یکی از کتاب های پر فروش نیویورک تایمز بوده که توسط گابریل برنستین؛ سخنران انگیزشی و نویسنده ای آمریکایی نوشته شده است. وی درمورد کتاب گفته است:

شادمانی و لذت بردن از زندگی، حق طبیعی هر موجود زنده ای است که از بدو تولد در وجودش نهاده شده است. در واقع آن چیزی که مانع تجربه ی احساس شادمانی در شما می شود، دور افتادن از منبع عشق است.

به هر حال ما انسان ها اغلب منکر نیروی عشق شده و ترجیح می دهیم به جای آن، ترس و نگرانی را انتخاب کنیم. ما آگاهانه ترس و نگرانی را از طریق شنیدن اخبار در رسانه ها، مربیان مدرسه و اعضاء خانواده به سمت خود جذب کرده و درگیر آن می شویم.

در حقیقت با این کار، وجود نیروی عشق را انکار کرده و وجود ترس و نگرانی را باور می کنیم. ما کاملا عشق را فراموش کرده ایم.

فهرست فصل های کتاب جهان هستی هوایت را دارد اثر گابریل برنستین

  • فصل اول: تو صاحب نیرویی پنهان در وجود خود هستی
  • فصل دوم: تو خود رؤیای خویش را می‌سازی
  • فصل سوم: تو همیشه و در همه حال توسط نیرویی الهی هدایت می‌شوی
  • فصل چهارم: ارتعاش انرژی ساطع شده از جانب تو، مهم تر از هر چیز دیگری است
  • فصل پنجم: هنگامی که از زندگی لذت می‌بری، کائنات سریع‌تر خواسته‌هایت را اجابت می‌کند.
  • فصل ششم: چالش ها میانبرهایی هستند که انسان را به سر منزل مقصود می‌رسانند
  • فصل هفتم : ایمان و یقین راه را برای رسیدن به خواسته‌ها هموار خواهد کرد.
  • فصل هشتم : خداوند از راه‌های اسرارآمیز با بندگانش ارتباط برقرار می‌کند
  • فصل نهم : وحدت و یگانگی با خداوند موجب رهایی انسان می‌شود
  • فصل دهم: رابطه کائنات با شما
  • فصل یازدهم: تسلیم مشیت الهی شوید
  • فصل دوازدهم: ساطع کننده عشق الهی باشید

خلاصه کتاب جهان هستی هوایت را دارد

خلاصه کتاب جهان هستی هوایت را دارد

برنستین در این کتاب درباره تحول و رهاکردن نظام فکری گذشته و قرار گرفتن در مسیری معنوی سخن می‌گوید. رها کردن نظام فکری قدیمی‌تان و خوش‌آمدگفتن به نظام جدید نیازمند تمرین است، اما خیلی کم‌تر از آنچه فکر می‌کنید “کار” می‌برد.

مفیدترین تمرین، تمرین تسلیم‌ شدن در برابر عشق جهان هستی است. هر فصل این کتاب دعاها، تأییدها و تمرین‌های ساده‌ای به شما می‌دهد و از شما حمایت می‌کند تا انرژی و افکار ترسناک تان را تسلیم کنید و ذهنیت صحیح را به دست آورید.

نکتهٔ مهم این است که به یاد داشته باشید دربارهٔ هر تمرین زیاد فکر نکنید. فقط تمرین کنید. ممکن است به این نتیجه برسید که یک یا دو تمرین خاص واقعاً تأثیر عمیق‌تری در شما دارند، آن‌ها را بیش‌تر از بقیه تکرار کنید. مسیر کامل و بی‌نقص آشکار می‌شود و شما سفرتان را برنامه‌ریزی خواهید کرد.

در واقع شما با خواندن این کتاب به تمرین هایی می پردازید که البته مرحله بندی خاصی در آن وجود ندارد و شما می تواند با انتخاب خودتان، هر کدام را که دوست داشتید انجام دهید، شما در روند انجام تمرینات به وضوح شاهد پیشرفت خود می شوید.

جالب است بدانید که تمرین هایش آنقدر انگیزه بخش بوده که ناخواسته عاشقش می شوید و در نهایت جزوی از روتین زندگی شما می شود. با سایت باشعوری همراه باشید تا به بخشی از کتاب جهان هستی هوایت را دارد بپردازیم:

کتاب جهان هستی هوایت را دارد اثر گابریل برنستین

بخشی از جهان هستی هوایت را دارد اثر گابریل برنستین

شانزده ساله که بودم با افسردگی دست و پنجه نرم می کردم. آن زمان، دلیل افسردگی ام را نمی دانستم اما احساس ترس، اضطراب و اندوهم انکار ناپذیر بود. افسردگی ام آشکار نبود؛ ظاهرا بدون دلیل سرو کله اش از ناکجا پیدا شده بود. قادر نبودم خودم را از شر این مشکل رها کنم، بنابراین از مادرم کمک خواستم. مادرم که هیپی، مراقبه گر و یوگی بود، ابزاری در اختیارم گذاشت که به آن باور داشت: مراقبه، او مرا روی تشکچه مراقبه نشاند، و گفت: «راه رهایی این است»

مادرم مانترایش را به من آموخت و پیشنهاد کرد برای رهایی از افسردگی، روزانه دست کم پنج دقیقه در حالت مراقبه بنشینم. من آنقدر درگیر غم و اندوه بودم که هر کاری می گفت انجام می دادم. بنابراین تمرین مراقبه ام را شروع کردم. در کمال تعجب بلافاصله احساس آرامش کردم. این خشنودی فوری باعث شد تا باز هم به تشکچه مراقبه پناه ببرم.

دو هفته پس از شروع تمرین، همراه دوستم به خانه ای ساحلی رفتم. درست زمانی که رسیدیم احساسات قدیمی افسردگی و ترس سراپایم را فرا گرفت. به دوستم گفتم: «معذرت می خوام، باید مراقبه کنم» سپس به اتاق کوچکی در طبقه دوم رفتم. در خانه ای که قبلا هرگز در آن نبودم. در تاریکی روی تخت بسیار مرتبی نشستم و مانترایم را شروع کردم از معنایش چیزی نمی داستم که حالم را خوب می کند.

یک دقیقه بعد از نفس کشیدن و خواندن مانترا اتفاق شگفتی افتاد. احساس کردم پوشش گرمی از انرژی عشق به دورم پیچیده شد. دست و پایم گزگز کردند و اضطراب و افسردگی ام برطرف شد. بهترین و عالی ترین آرامشی بود که تا آن لحظه تجربه کرده بودم. با حضوری بسیار بزرگتر از آنچه تاکنون شناخته بودم، هماهنگ بودم. قدرت پنهانم را پیدا کرده بودم.

این تجربه را آنقدر خوب به یاد می آورم که انگار همین دیروز بود. این همان لحظه ای بود که فهمیدم می توانم به نیروی محبت آمیز انرژی ای فراتر از ذهن منطقی و مکان فیزیکی متصل شوم. برای اولین بار در زندگی ام واقعا احساس امنیت کردم. از اتاق مهمان بیرون آمدم. به طبقه پایین رفتم تا به دوستم بپیوندم. انرژی ام بیشتر، چشم هایم ملایم تر و روحم با نشاط تر شده بود. دوستم به من نگاه کرد و گفت: «چی شده؟ چقدر صاف و زلال شدی» پاسخ دادم: “مراقبه”

تا چند ماه تمرین مراقبه ام را با پشتکار انجام می دادم، اما به محض اینکه احساس کردم بهترم، تنبل شدم. کم کم در دام امنیت، قدرت و هیجان مفقیت های بیرونی و اشکال مادی شادی افتادم. در جستوجوی امنیت و عشق، به روابط عاشقانه رو آوردم. برای احساس رضایت و موفقیت در کارم غرق شدم. برای دستیابی به حس متعالی ای که قبلا روی تشکچه مراقبه ام پیدا کرده بودم، به مواد مخدر پناه بردم. دنیای بیرون را به مثابه منبع عشقم انتخاب کردم و به انرژی جهان هستی پشت کردم.

منبع: طاقچهایران کتاب

اشتراک گذاری:

همچنین ببینید

کتاب بسه دیگه گند نزن اثر گری جان بیشاپ

معرفی کتاب بسه دیگه گند نزن اثر گری جان بیشاپ

کتاب بسه دیگه گند نزن به انگلیسی: Stop Doing That Shit یکی دیگر از شاهکار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *